سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بینوا فرزند آدم ، مرگش پوشیده است ، و بیمارى‏اش پنهان ، کردارش نگاشته است و پشه‏اى او را آزار رساند جرعه‏اى گلوگیر بکشدش و خوى وى را گنده گرداند . [نهج البلاغه]   بازدید امروز: 1  بازدید دیروز: 0   کل بازدیدها: 80900
 
استوره
 
خداحافظی
نویسنده: میثم(سه شنبه 88/10/22 ساعت 10:36 صبح)

کم کمک وقت خداحافظی ما رسیده،
هوای تاز? تنهایی از راه رسیده.
طعم یک بوس? پنهونی به لبهام رسیده،
بغلم کن آخرین بار،وقت رفتن رسیده.
یکمی خنده واسه روزای بارونی دارم،
که خیال دارم تو کیسه دم دستم بذارم.
دو سه خط شعر و غزل،حرفای موندنی دارم،
که میخوام توی جیبم نزدیک قلبم بذارم.
به درختی که رو ساقش اسم ما کنده شده،
یه وری تکیه زدم گفتم دلم خسته شده.
دل من تنگه،مرو تنها نیای شب شده،
هوای تازه میخواد،نفس تو سینه تنگ شده.
چند کلام حرف اضافی،یه اشاره،یه نگاهی،
هرچی گفتم نشنیدی رو توی کاس? صبرم میذارم.
دوتا عکس یادگاری از رو طاقچه ورمیدارم،
لای ترمه اونور شیش? عمرم میذارم.
یه بغل خاطره از تو توی کوله بارمه،
هرچی گفتی رو شنیدم،حرف تاز? منه،
یکمی اشک و گلایه لای دستمال پیچیدم،
وقتی دل تنگ تو شد،غم تو توشه راهمه

 



نظرات دیگران ( )


|  RSS  |
| خانه |
| شناسنامه |
| پست الکترونیک |
| مدیریت وبلاگ من |

|| مطالب بایگانی شده ||
دی 1388
ماشین
بهمن 1388

|| اشتراک در خبرنامه ||
  || درباره من ||
استوره
میثم

|| لوگوی وبلاگ من ||
استوره

|| اوقات شرعی ||